ته دیگ سیب زمینی

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

پشت در چهارده سالگی

زاده ی پاییزم،

مادرم برگ چنار و پدرم باد خزان

عاشق بارانم،

در دلم آشوب برگ های چنار

و تن من لرزان،

زیر باران خداست

تن من بیزار از گرمای هواست

عاشق یک عالمه یخبندان است

در سرم رویای عروسک هاست هنوز

و هراس تیر و کمان پسر همسایه،

می کند ذهن مرا آشفته

در سرم می پیچد

نجوای اتاق با پنجره ها

و دلم می سوزد

در پناه سوز بی رحم هوا

چشم من منتظر است

انتظار آن گل سرخ قشنگ

و بهاری که از این پس در راه است

راه یک کوه بلند

از پس یک دشت وسیع

در کنار کلبه بارنی ام

+دقیقا بیست دقیقه پیش من چهارده ساله شدم.آه ای چهارده سالگی عزیز

+تنها کسی که تبریک گفت کسی بود که اصلا انتظارش را نداشتم.بخاطر همین هم سوپرایز انگیز ناک شدم بسیار بسیار زیاد حتی....ممنون

  • وجوج جیم

نظرات  (۲)

سلام

با کمی تاخیر تبریک عرض میشه بانو ...لحظه های زندگیتون پر از شادی و آرامش..

چه جالب چهارده ساله شدید ؟ نوشته ها و افکارتون پخته تر از سنتون ِ
پاسخ:
سلام خیلی متشکرم ازتون
خب خودمم نمیدونم چرا باید چهارده ساله باشم ولی درمورد افکار و نوشتنم هنوز مطمئن نیستم.شاید جای کار بیشتری داشته باشن:)
  • پوکاهانتس
  • صبح زود بیدار شدم، الان آمدم به شما بگم تولدت مبارک بانوی جوان :)
    امیدوارم سالهای سال این روز قشنگ باشد و تو باشی و جشن های  باشکوه و هدیه های قشنگ و... موفق باشی :)

    پاسخ:
    ممنون پوکا جون
    من صبح زود بیدار شدم که بیام برات نظر بذارم ولی نظر خواهی بسته بود:(
    رسیدگی کن لطفا بانو جان
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی