ته دیگ سیب زمینی

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

اینجا که همه بلوندند...بیا برویم یزد

یزد شهر خوبیست ولی نه برای من و تو.یزد آرام است و ما در تضاد با او.صدای پاهای ما خواب پیر زن های خسته را آشفته می کند و جار و جنجال های ما منطق کوچه های کاهگلی شهر را به هم خواهد ریخت.مایی که در داد و بیداد های تاکسی های خطی و چراغ قرمز های ناآرام با درصد آلاینده های هوا قد کشیده ایم صدای زنگ دوچرخه ها را نمی شنویم.ریه های ما از وجود این همه اکسیژن واکنش می دهند و سرب های ته نشین شده همینطور الکی می سوزند.
یزد را ساخته اند برای آدم های مشتاق درنگ.جاییست مثل کوچه پس کوچه های ابیانه.میترسم ما در پس و واپس های کوچه دختری چادر سفید ببینیم.شاید انجا هم مثل ورزنه چادر مشکی بی معنا باشد و یکهو مثلا من خیره بمانم به بادگیر های خانه ای و از تو غافل شوم.بعد تو راه آن دختر را پیش بگیری و بروی....می دانی؟این کوچه های تودرتو پسر های لاغر زیادی را عاشق کرده اند و به بند ریشه روسری های دختر های ابرو کمانی آویخته اند.تو میروی و برای ابد من درگیر درنگ خواهم شد.من که هیچوقت نتوانستم صدایم را پایین بیاورم و در گوشت زمزمه کنم"میشود نرویم یزد؟میشود برویم و یکجای دیگر دنیا درنگ کنیم؟جایی که دختر مو مشکی ابرو کمانی نداشته باشد"و تو شاید عاشق صدای آرام شعر خواندن دختر های مو فرفری در شب های مهتابی آنجا بشوی.
  • وجوج جیم

نظرات  (۶)

تو نیکولا نیستی ولی خیلی شبیهش هستی:)
نوشتنت عالیه!مطمئنم چن سال دیگه تو در رده ی یکی از فرهیخته ترین ادمای کشور خواهی بود!
خیلی فوق العاده مینویسی!بمون و بازم برامون بنویس:)

پاسخ:
مرسی.ممنون.ذوق مرگمان کردید:)
دوتا از شما بره برای مردم اینجوری کامنت بذاره دیگه هرروز یکی بلند نمیشه بره بالای پل خودشو فرتی بکشه.شما نعمتید

من وقتی اسم یه شهرو میشنوم اول به این فک میکنم که میتونم با مردمش بسازم یا نه..احتمالا من با یزد بتونم بسازم..سادگی و سکوتو دوست دارم..دوست دارم فقط نگاه کنم و عکس بگیرم..فوقه فوقشم برم شیرینی بخورم..
واسه این کار یزد و کاشان فک کنم جایه خوبی باشه..ولی هیچکدومو نرفتم!
پاسخ:
کاشان معرکه ست.البته باید جاهای توریستی معروفشو فاکتور بگیریم که از خیابونای چین هم شلوغ تره.

  • مستر من
  • وقتی دبیر فلسفه و منطق باشی نقض میشود :)))
    پس فکر کنم با دقت و یا اکثر نوشته ها رو نخونده باشید ؛)
    پاسخ:
    خوندم ولی خب میدونید؟بین خودمون باشه ولی من یکم پنیر مغزم زیادی بالاست:)
  • مستر من
  • تعجب کردم از تعجبتون...
    اکثر کسایی که منو میشناسن از این حرفم جان که نمیخورن هیچ شاید از تکرار مکررش شکوه هم بکنن...خخخ
    خوب طبیعیه... اینجا همه با نوشته هاشون شناخته میشن و به طبع قضاوت... 
    پاسخ:
    خب از نوشته هاتون نمیشه فهمید که فریاد سکوت و این حرف هارو می فهمید.اصن معلم متوسطه رو چه به فریاد سکوت؟شما باید برید بلبلان آینده رو تربیت کنید
  • مستر من
  • فضای زیباییست.... کاش که روزی قسمتم بشه :))
    فریادِ سکوت رو عجیب دوست دارم :)
    پاسخ:
    واوووو فریاد سکوت.خفن بود.بهتون نیومد:)
    عذر میخوام البته.من مردم رو با نوشته هاشون قضاوت میکنم
  • مستر من
  • وااااااااوووو توصیف بسیار دلنشینی بود...
    ترس عاشق عزیز است و ارزشمند :)
    توصیفتان کما سابق مااند دهه هفتاد بسیار زیبا بود
    :)
    یزد نرفتم ولی فکر کنم آرامشش رو دوست داشته باشم :)
    پاسخ:
    من هر چیزی رو که تجربه نکره باشم خیلی بهتر میفهمم.مثل همون دهه هفتاد:)
    اگه توازنش رو بهم نزنید میتونید اونجا بشینید روی پشت بوم و از لابه لای خنکای عصر و عاشق بشید!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی