ته دیگ سیب زمینی

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

[بدون توضیح اضافه]

نمی توانم بنویسم!نه که نتوانم ها.نه.دستم که اصلا و ابدا به خودکار و مداد و کیبور و ماژیک و ذغال و میخ و چکش و هیچ وسیله نوشت افزاری دیگری نمی رود.دیروز به زور نشستم و خواستم بنویسم.نشد...مغزم:خالی خالی بود.نه خبری از سوژه داستانی بود و نه یک ایده مزخرف برای آینده ام.

این روز ها نمی نویسم.بیشتر درزا میکشم و می خوانم...هر چیزی که پیدا کنم میخوانم.بعدش بلند میشوم میروم سر یخچال و تا سر حد افتادن فشارم توی خشتکم لواشک و آلبالوی نمک سود میخورم.بعدش دستم را میکنم توی کیسه دراژه ها و از آن سنگ های شکلاتی میخورم و باور کنید که هیچ کدام اینها به من لذتی نمی دهند.حمله میکنم به جعبه سوهان کره ای و تا جایی که تمام دندان هایم با سوهان پوشیده شوند سوهان میخورم.از آن پفیلاها که شکلاتی اند هم داریم،شکر پنیر هم هست ولی...باورتان میشود حتی روشن کردن کولر هم حالم را سرجایش نیاورد؟

دارم تمام می شوم.انگار واشرم خراب شده و دارم چکه چکه می ریزم روی زمین.از توی دلم صدای قورباغه می آید و هرروز میبینم که مانتوی آبی چهارخانه بیشتر به تنم زار میزند.حساب کرده ام که تا 24 آذر تبخیر شده ام.از من فقط کفش هایم می مانند.آن روسری گل دار ترکمنی می ماند و دیگر هم هیچی.

خودم می دانم چه ام شده.شاید طبیعی هم باشد.شاید طبیعی باشد وقتی برای چیزی کلی زحمت می کشی،یک عالمه صبر میکنی و بعد خیلی راحت میفهمی که همه اش الکی بوده.نباید صبر میکردی،نباید الکی تلاش میکردی... و حالا به چپ کسی هم نیستی!خب چه کسی بعد از اینها راحت می ایستد و از ته دل خوشحال است؟


+حالم بد نیست.فقط تا پنج شنبه تحمل خودم هم برایم مشکل است.بعد از آن هم احتمالا تا 9 اکتبر آنقدر حوصله خودم را نداشته باشم که...آه!لعنت به تو


+خیلی ساده است.ته گرفته ام.مثل یک سیب زمینی شیرین ته گرفته...و هنوز امیدوار:)

  • وجوج جیم

نظرات  (۷)

  • مستر من
  • آی :/
    نمیشد ته دیگ سیب زمینی مارو قاطی سیب زمینی شیرین های تازه از یخ وا شده ها نکنی... خدایی نمیشه هیچ جوره خوردشون :///
    گاها سیب زمینی های سلف ما اینگونه ن 
    مگه اینکه از فرط گشنگی و تنبلی و اجبار بمیری که بتونی بخوری فقط 
    هعییی 
    طفلی سیب زمینی ببین چه به سرش اومده که این به سرش اومده :(
    پاسخ:
    سیب زمینیه من خوبه....فقط گاهی هوای سلف به سرش میزنه!
    آخر هفته های من معمولا اینطور نیستند... شرایط خاصی بود خب.
    بی حوصلگی هم جغرافیا دارد. قسمت پشت سر مغز است به نظرم :))

    دلیل بی حوصلگی من ناراحتیم برای ترک خانه ست.
    پاسخ:
    بزرگ شدی الی عزیز
    قبول کن که خونتون برات کوچیکه:)
    سلام وجوجک 
    بسته نیست فقط‌ باز بودنش روزای خاصی داره . مگه توضیحات وبلاگ رو نمیخونی ؟؟ خودم نوشتم یه ادم نه چندان متعادل می نویسه :)))
    پاسخ:
    نمیدونم[بالا انداختن شانه]
    من از هیچی سر در نمیارم:/
  • دختر خوب
  • +خیلی ساده است.ته گرفته ام.مثل یک سیب زمینی شیرین ته گرفته...و هنوز امیدوار:)

    غصه نخورین چون بهترین قسمت یه قابلمه ته دیگشه.با ته دیگای زندگیتون حال کنید.مشکلات زمینی...ته دیگای سیب زمینی بهمون تحویل میدن...هرچقدر سخت تر باشن ته دیگامون برشته ترن

    وجوج من پریدت نزدیکه ایا؟!


    پاسخ:
    نمیدونم...ممکنه:))))
    اصن چه ربطی داره؟؟؟
  • کارشناس پارت
  • وجوج جیم درود
    مطلب [بدون توضیح اضافه] شمارو مطالعه کردم بسیار مفید بود. 
    من کارشناس فروش یه شرکت تبلیغاتی در زمینه چاپ هستم اگر روزی به ما نیاز داشتین خوشحال میشم کمکتون کنم
    www.partchap.com

    پاسخ:
    بیخیال بابا!
    لطفن یبار دیگه مطالعه کنید...می بینید که حتی باکتری مفید هم توش پیدا نمی شه
    عجبا:////
    با اجازه
    یک دزدی کوچک شرافتمندانه....!
    پاسخ:
    کاش همه اینجوری چیز میدزدیدن!
    از وجوجک این حرف ها بعیده :)
    امیدوارم تو هم شارژ شی 
    پاسخ:
    از ایکس بعیده که اینجوری نظر بده:)
    امیدوارم حال همه خوب بشه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی