ته دیگ سیب زمینی

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

دلم برای همه تان تنگ شده.دلم برای همه چیز تنگ شده.دلم برای وبلاگم.دوستان وبلاگی ام و تمام وبلاگ هایی که قبلا می خواندم تنگ شده.باز هم دلم برای همه چیز تنگ شده.من وقت ندارم.من باید بخوانم.بیشتر و بیشتر بخوانم.این یک رقابت است.یک جنگ گلادیاتوری است.هر کس ببازد مرده است.آن رو به رو بودجه بندی آزمون ها را زده ام.جمعه آزمون است.من هیچ تستی نزده ام.به درک.ظهر به مامان گفتم کاش هنر خوانده بودم.کاش میتوانستم رنگ هایم را بردارم و ببرم توی زیرزمین و هرروز نقاشی بکشم.بعد مثل آن دختره نمایشگاه بگذارم توی کافه نارنجی و همه بیایند بهم تبریک بگویند و هات چیپس دونفره برای خودم سفارش دهم.مامان حرف هایم را گوش می کند.فقط اوست که می داند من چقدر رنگ ها را دوست دارم.مامان برای من بسته های 12تایی مداد لاکپشتی می خرید.برایم لاک بنفش می خرید.عصر های تابستان مرا می بُرد کلاس نقاشی.من برای مربی نقاشی ام شعر های بی تربیتی را که از پسرهای محله شنیده بودم می خواندم.مربی و دوست هایش ریسه می رفتند.یک پسری بود که بوم داشت و رنگ و قلم مو.ما همه دفتر نقاشی چهل برگ داشتیم با مدادرنگی های 12 تاییِ لاک پشتی.الان یادم آمد که دلم برای روزهای بدون کنکور و درخت های انگور کلاس نقاشی و مسابقه های ماست خوری اش هم تنگ شده.

+من ادبیات را دوست دارم.کیس های روانشناسی را دوست دارم.حتی تاریخ و معاهده های سیاسی ننگ آور را هم دوست دارم.اما از تست ها بدم می آید.تست های سرعتی،مفهومی،تحلیلی...زندگی همینطور دارد برای من غم انگیزتر می شود.حتی دوستانم را هم از یاد برده ام.از من می پرسند ریاضی را چند درصد زدی؟تراز تخصصی هایت چند شد؟رتبه ات در منطقه؟تحلیل آزمون کرده ای؟

  • وجوج جیم

نظرات  (۶)

یه روزی همه ی اینا رو پشت سر میذاری و میبینی همه چیز چقدر مسخره و بی معنیه... 
هر جایی از زندگیت که هستی وجوج ، همیشه برای خودت یه هدف داشته باش... یه معنی واسه زندگی...
پاسخ:
امروز فردی رو دیدم که منو به یاد زندگی سه سال پیشم انداخت.اهدافم،رویاهام...مسخره بودن:)
  • جوجه، ولی تیغی
  • آره رفقا تا آینده خییییلیییی مونده....
    ولی قبول داری سولای جغرافی قلمچی خیلی سخته؟:/
    پاسخ:
    :)
    سوال های جغرافیای قلم چی رو چک نکردم.نمیدونم چرا انقد دین و زندگی داره سخت میشه
  • کلوچ:)
  • وجوج جیم چقد مویه و فغان میکنی از درس:دی( حالا انگار خودم غر نمیزدم اصن)
    ولی من الان به یه حد عرفانی ای از درس رسیدم که روزی صد بار میگم خداااایااا ای کاش کنکور بود لااقل... از پروژه های عجیب غریبمون که اصن نگم برات ... آخ خدا... دلم میخواد یکی رو پیدا کنم هی سرش غر بزنم واسه این درسا...
    پاسخ:
    آه و واویلا!
    دارم نهیلیست میشم.هر روز از خودم میپرسم آخه واااسه چی باید بخونم؟اصلا چییی رو بااااید بخونم؟!:/
    من و سارا چندوقت یکبار با هم به همه چیز غر میزنیم.اگه خوب غر بزنی میتونی بیای تو گروه ما
  • مسیو ..
  • کنکور است دیگر....
    باید طبق روال خودش بگذری ...میری دانشگته بعد کیف و حال...
    پاسخ:
    حتی اگه بعدش یه چیزی توی مایه های روضۀ رضوان هم باشه،کنکور باز هم مزخرف و مشمئز کنندست
  • امیرعلی
  • احسنت
    واقعا عالییییییییییییی نوشتی. اصلا مات و مبهوت نوشته هایت شدم.
    هیچ کلمه ای نمی تواند احساس مرا در هنگام خواندن این جملات و بعد از ان، بیان کند. کاش بتوانی همه ی کارهایی را که دوست داری انجام دهی و ادامه.
    پاسخ:
    ممنون
    لطف دارید
  • یاسمن مجیدی
  • هععععی
    دلم مام تنگته بابا
    عیب نداره
    صبوری کن
    بالاخره که اینطوری پیش نمیره
    توام یه جا می رسی به فرصت هایی که میری دنبال تمام دل بستگیات
    مثلا همین نقاشی
    چه بسا بتونی در آینده دوباره ادامه بدی و معروف شی اصلا
    البته...میدونم تا آینده خیلی مونده
    پاسخ:
    هوممم
    دارم به جمله آخرت فکر می کنم
    واقعا تا آینده خیلی مونده:)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی