بو ها را جدی بگیرید
- Thursday, 2 Ordibehesht 1395، 08:53 PM
- ۱۵ نظر
امروز در مطب دکتر روانشناسم که ده سال داشت سعی میکرد فوبیای بچه هراسی مرا از بین ببرد یک پسر بچه که دور دهانش شکلاتی بود را بغل کردم.دو دقیقه قبل مادرش با نهایت زور آب دماغش را گرفته بود ولی من با تمام وجودم و بدون هیچ ترسی اورا در آغوش کشیدم...آه!چه بوی خوبی میداد...یک بوی خاص که تا حا تجربه اش نکرده بودم.حس میکردم که یک تخته شکلات تخت خالص را بغل کرده باشم.من با ولع تمام او را بو می کشیدم و آن رایحه خاص هر لحظه بیشتر میشد.دیگر هیچ ترسی از بچه ها نداشتم.لحظه ای با صدای مادر به خودم آمدم...
ــ عه وا خدا مرگم بده...خانوم لباستون کثیف شده؟ببخشید یادم رفت پوشکشو قبل از اومدن عوض کنم.
خانم بچه اش را بغل کرد و رفت...من ماندم و لکه بزرگ آن تخته شکلات خااالص:/(یکی از همان نگاه های امیرعلی نبویان وسط داستان خواندنش)
- 95/02/02