ته دیگ سیب زمینی

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

آموزنده باش

18 اسفند ماه 99 بود ؛غم دنیا روی دلم نشست. فکر سی‌سال پیش رو رو می‌کردم و خب تقریبا یادم رفته بود که چرا تصمیم گرفتم این مسیر رو انتخاب کنم. در نقطه‌ای ایستاده بودم که دوستانم همگی طوری قدم بر می‌داشتن که تهش به مهاجرت ختم بشه؛ من کجا بودم؟ همون روز حکمم رو تحویل گرفتم. کارمند رسمی آزمایشی دولت. در یکی از بند‌های این تعهد اومده که: "متعهد و ملتزم می شوم پس از فراغت از تحصیل به میزان دو برابر مدت تحصیل که  حداقل آن کمتر از پنجسال نخواهد بود در هر محلی که وزارت آموزش و پرورش تعیین نماید خدمت نمایم ." بدیهیه که بخش زیادی از زندگی من با همین تعهد دیگه متعلق به خودم نیست و گره خورده به سرنوشت این کشور . برای همین با حساسیت بیشتری اخبار مربوط به کشور رو دنبال می‌کنم. از اخبار محیط‌زیست مثل مقاله‌ای که اخیرا در نشریه نیچر درباره‌ی بحران افت سفره‌های آب زیرزمینی کشور منتشر شده تا طرح جوانی جمعیت با تبعاتی که می‌تونه به دنبال داشته باشه. این آمار و اخبار رسمی من رو اصلا به ادامه دلگرم نمی‌کنه اما مسیر رو دوست دارم. از قبل هم می‌دونستم چه مسیر سختیه. فضای دانشگاه فضای بازی نیست. بچه‌ها از فیلتر گزینشی رد شدن که بهای ویژه‌ای به مسائل عقیدتی و سیاسی می‌ده؛ اگر هم کسی باشه که نظر متفاوتی داشته باشه، ترس از هسته گزینش و حراست مانع از بیان نظراتش میشه. دانش و توانایی معمولا اولویت اول نیستن؛ شاید برای همینه که این‌جا به ندرت می‌تونم استاد خوبِ در حد دانشگاه دولتی پیدا کنم. چیز عجیبی هم نیست. دانشگاه فرهنگیان از معلم‌های باسابقه به عنوان استاد دانشگاه استفاده می‌کنه. شرایط تدریس هم به‌قدری سخت هست که خیلی از دبیرها زیر بارش نمی‌رن. این وسط جزیره‌ای درست شده که شاید کمترین شباهت رو به فضای یک دانشگاه واقعی داشته‌باشه. حتما آدم‌های باسوادتری برای این جایگاه وجود داره؛ ولی سیستم داره طوری پیش می‌ره که آدم‌های شایسته رو فراری می‌ده. من خیلی از این ناراحتم. حتی گاهی که استاد باسواد یا همکلاسی درستی رو می‌بینم، از شدت فشاری که بهشون میاد ناامید می‌شم. واقعا کار سختیه.

می‌دونم خیلی غر زدم. احتمالا بیشتر هم بزنم. لابه‌لای این غرها تلاشم رو هم می‌کنم که چیزی رو تغییر بدم. حداقل تغییری که می‌تونم ایجاد کنم اینه که کارم رو درست انجام بدم. من بعد از 12 سال تحصیل فقط 5 تا معلم کاردرست تونستم پیدا کنم. اما همون چندنفر کلی تاثیر گذاشتن روی نگاهی که به دنیا داشتم. یه وقتی که حسابی ناامید و عصبانی بودم رفتم به یکی‌شون گفتم :"من واقعا چطوری می‌تونم تو همچین سیستمی کار کنم و صدام در نیاد؟ " آروم نگاهم کرد و گفت:"  تو کار خودت رو انجام بده. بقیه‌ش رو اغماض کن." 5 نفر رقم کمیه. اما زندگی ما رو تعداد نمی‌سازه. من توی همین برخوردهای کم با آدم‌های درست باور کردم که ممکنه. حالا من نمی‌دونم چقدر بتونم اغماض کنم. اما هروقت کسی داره به سرتاپای سیستم آموزشی کشور فحش می‌ده، یا وقتی دوستام رو در آرزوی پذیرش فلان دانشگاه و توییت این مملکت دیگه جای موندن نیست می‌بینم محکم به خودم نهیب می‌زنم تو باید کار خودتو انجام بدی!

+روز معلم این‌روزها جای تبریک به خیلی‌ها رو نداره. رسالت معلم این بوده که به بچه‌ها شجاعت و حقیقت‌طلبی رو یاد بده. اما قشری که من می‌بینم بیشتر از همه دغدغه‌ی معاش دارن و انگیزه کمی مونده برای دفاع کردن از حقشون. حالا این افراد چطوری می‌تونن چیزی رو به نسل بعد یاد بدن که خودشون ندارن؟

  • وجوج جیم

نظرات  (۸)

تو کی آنقدر بزرگ شدی دختر ؟

تو ذهن من هنوز بچه مدرسه ای هستی که نمی‌دونم میخواست ادبیات بخونه یا تجربی ؟ 

و نمی‌دونم تونست غلبه کنه به نظر خانواده یا نه 

یکی از دلایلی که به فرهنگی های فرهنگیان حسودیم میشه اینه که دوران تحصیلشونم با حقوق و سابقه کار هست :دی

پاسخ:
بالاخره علوم انسانی خوندم و هنوز دارم برای چیزهایی که میخوام تلاش می‌کنم. 
و راستش رو بخوای خودم هم نفهمیدم کی بزرگ شدم!
  • دختر خوب
  • ...

    مامانت ؟!

    عمم؟!

    :))))

  • •miss writer•
  • در هر جایگاهی هستی مهم نیست آدمای دورت چقدر ناامیدکننده و خسته‌کننده باشن، کاری که فکر میکنی درسته انجام بده و سخت تلاش کن. چون جامعه ما به اندازه دکتر‌های خوب، معلم‌های درست هم نیاز داره. روزت مبارک! یکمی با تاخیر. برای اینکه درست فکر میکنی خوشحالم و افتخار میکنم!

    تو یه معلم کار درست می‌شی. همون طور که یه دوست کار درستی. خیلی خیلی کار درست:*

    پاسخ:
    دلگرمم کردی:)

    دانشجو معلمی یا معلم ؟ :)))

    روزتون مبارک در هر صورت....

     

     

    منم توی 11 سال تحصیلم 3 -4 تا معلم خوب دیدم :"))) ولی اخلاق و رفتار های مهمی و تو ذهنم باقی گذاشتن :)

    پاسخ:
    امیدوارم در طول یک سال باقی مونده تعداد بیشتری هم پیدا کنی.
    من هم از همونایی هستم که نباید بهم تبریک گفت
  • یاسمن مجیدی
  • دیروز یه تبریک ساده بهت گفتم ولی امروز به خاطر مسیری که با همه ی سختیش پذیرفتی تبریک میگم.

    پاسخ:
    دیروز ازت ممنون بودم و امروز ممنون‌ترم

    چه قشنگ بود از بالا تا پایینش.

    وجیهههه اینقدر ذوق کردم ستاره تو دیدم که نگوو*-*

     

    چه راه قشنگ و سختی رو انتخاب کردی

     

    به قول خودت تو باید کار خودتو انجام بدی :))

     

    با بند آخرت موافقم ولی میدونم تو از اون معلمایی میشی که یه روزی به بچه ها شجاعت و حقیقت طلبی یاد میده :) 

    پاسخ:
    شاید بتونم. اول خودم باید یاد بگیرم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی