ته دیگ سیب زمینی

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

باید در تقویمت بنویسم:خجسته میلادش

خوشحالم 

باید خوشحال باشم.من خوشی های کوچک واقعی دارم و سزاوار خوشحالی عمیقی ام.اینکه هرکس به روش خودش،خودش است،که تلگرام را آپدیت می کنم و چندین پیام از مخاطبینی که تنها با کلمات آنها را می شناسم پیش رویم است،جملاتی که کوتاه و ساده ولی خالص و پراز محبتند،که تم تولد و مهمانی چند ساعته ای نیست و به جایش بیست دقیقه ای از آخر زنگ ادبیات می پیچانیم و سر و تهش با چند سلفی دزدکی و فیلم قاچاقی و یک برش کیک و تم مدرسه بهم می آید،که همه می خندند و پاهایشان توی کفش مجلسی خفت نشده،که پول معیار خوشبختی هایمان در این قاب کوچک نیست،که یکبار برای همیشه تولدی دارم که در آن ظرف پیرکس و زیرشلواری کادو نمی گیرم،که کسی در آن سوی دنیا تاریخش را منطبق می کند و یادش هست که چرا میگوییم ۱۲۰ شوی،که آدم هایی هنوز به ظرافت ها اهمیت می دهند و من بیگانه و تنها نیستم،که امروز خورشید کمی لطیف تر می تابد و باد سرخوش تر می وزد،که رادیو آهنگ ملایمی پخش می کند،که امروز حالم خوب است و میفهمم که بزرگترین کادوی زندگی ام سلامتی است،که می توانم طرحی را دوباره روی بوم بیاورم و لذت خلق کردن را مزه مزه کنم،که مادرم هیچ وقت پیام تولد برایم فوروارد نکرده و خواهرم نه تا شکلات فندقی از زخیره شکلاتش را بخشید به من،که می آیند وبلاگم،پیام میفرستند،در کافه قرار می گذارند و اینها هیچ کدام مجازی نیستند.نه!عشق و دوستی هیچ وقت مجازی نمی شود.

...

قدیم ها اینطور نبود.تولد هایمان بهانه اعضای فامیل برای آش پختن بود.حتی آش به مراتب مهم تر از کیک محسوب می شد و خب آرزوی قد بلند بودن از همان وقتی که دستمان به بادکنک بزرگ ها نمی رسید در ما نهادینه شد.یکبار بابانوئل کادو گرفتم و آخرین کادوی باحال...آه!بله آن کتاب آموزش کاریکاتور .بعدش دیگر تمام شد  و حالا هدیه ها دارند خیلی شیک تر می شوند.آن کاغذ کادو گل دار ها هم منقرض شده اند.دلم هم تنگ است البته ولی بالاخره این کار را کردم.شاید با دردسر و سختی و زحمت ولی بزرگترین فانتزی ذهنم را به ثمر رساندم.مثل آن دختر کلاس اولمان لباس تیشان فیشان نپوشیدم و کلاس را برایم پراز جینگولات نکردند ولی یکبار برای همیشه در عمرم تولدی داشتم که با فرم مدرسه و تخته سیاه و معلم بود.

 

+وقتی این حجم از دوستی را دیدم شک کردم که شبکه های اجتماعی را کاملا مسدودکنم یا نه.صد البته که خواهم کرد!یک همچین کسی چرا باید نگران تنهایی باشد؟

 

+بهم نمی آید این عدد.زیادی برایم بزرگ است.سنم را میگویم که حتی از نام بردنش شرم و هیجان دارم.

 

یادداشتی از 17-7-96

امضا:وجوج جیم