ته دیگ سیب زمینی

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

پروژه بازگشت

فاطمه بهم گفته بود حشرات کوچک را از نزدیک نگاه کنم و برگ ها را لمس کنم.من تا همین چند روز پیش این کار را به تعویق انداختم؛باورش نداشتم.بعد در اولین تماس حقیقی‌ام با دنیای خارج یک گل آفتابگردان را لمس کردم و از شدت لطافتش به گریه افتادم.همینقدر ساده و ناگهانی و غیرقابل باور.

پروژه‌ی بازگشت یک هفته‌ای‌ست که رسما آغاز شده؛.بسیار دردآور و سخت است.من الان از دیدن همه‌ی کنش‌های انسانی کوچک هم متاثر می‌شوم.دلم برای همه‌ی آدم‌های زندگیم تنگ‌شده ولی حتی درست یادم نیست باید با هر کدام چطور معاشرت کرد.باید طور دیگری می‌بود؛باید مثل دیوانه‌ها بالا می‌پریدم و خوشحالی می‌کردم.قبلا می‌خواستم به محض تمام شدن کنکور یادداشت‌های قدیمی خودم را پاک‌نویس کنم و جایی منتشر کنم؛الان حتی از یادآوری آنچه گذشته فرار می‌کنم.جبر بعضی چیزهارا تحمیل می‌کند و گریزی ازش نیست.دوست نداشتم اینطور معلق و آویزان باشم ولی هستم.سعی میکنم کارها را منظم‌تر پیگیری کنم.امیدوارم بشود.

+اسمش را گذاشتم پروژه‌ی بازگشت چون مرا یاد فضانورد کلمبیا می‌اندازد؛حتی اگر همه چیز خوب و دقیق پیش رفته‌باشد باز ترسی وجود دارد که نکند نتوانی برگردی و همه چیز همان بالا_درست وقتی خوشحال و سرمست از پایان کاری_تمام شود.

  • وجوج جیم

نظرات  (۸)

  • لاک‌پشتِ در فکرِ رسیدن
  • به یه چالشی دعوتت کردم :)

    حالا شاید بپرسی چرا من؟

    چون که نسبت به همون کامنت‌های کمی که رد و بدل کردیم هم حس خیلی خوبی داشتم ^_^

    با جون و دل درک میکنم...

  • گلاویژ ...
  • خوشحالم که تجربه‌اش کردی وجوج:)

     

    بخشی از حسرت همیشگی من بابت اینه که قبل از برادرم جزئیات درخشان، لطیف و شگفت‌انگیز اطرافم رو نادیده می‌گرفتم. و می‌دونی من واقعا سرشار از هیجان می‌شم وقتی می‌بینم که چقدر اهل مشاهده است. و چطور سخاوت‌مندانه لذت چیزهایی که دیده و شنیده رو با من به اشتراک می‌ذاره تا با هم ذوق کنیم و هیجان‌زده بشیم. من وقتی هم‌سن اون بودم اینقدر رقیق و زیبا نبودم:)

    راستش تصورم از آینده‌اش اینه که وقتی به سن من برسه احتمالا انسان خردمندی باشه=)

     

    راجع به حس معلق بودنت من می‌فهمم چی میگی. اون حس گیجی بعد از کنکور و رنگ‌باختن اهمیت کارهایی که تو برنامه‌ی بعد از کنکورت بوده... آممم فکر کنم که طبیعیه. منم این روزها دارم سعی می‌کنم که منظم‌تر بشم؛ شاید کمتر احساس بیهودگی کنم!

     

     

    پاسخ:
    قطعا ما هم زمانی انقدر غرق جزئیات می‌شدیم اما الان به خاطر نمیاریمش.اما واقعا زاویه دید جالبی دارن.همیشه سعی می‌کنم با بچه‌های غیر لوس تو این سن معاشرت کنم.عاشق قوانین ساده‌ای هستم که برای خودشون دارن.
    +تنها خاطره‌ی خوب کنکور تموم شدنشه...و بعدش تازه می‌فهمی چه ضربه‌ای بهت زده
  • فاطیما کورکی
  • چه خوب که اومدی  هر روز سر میزدم چیز جدیدی نبود  الان نمیدونی چقد ذوق کردم🤗

    پاسخ:
    ممنون:)

    دیدن برخی چیزها از نزدیک خوبه و برخی دیگه تو ذوق میزنه.

    پاسخ:
    از نزدیک جزئیات رو می‌بینیم.بستگی داره اون‌جزئیات چی باشه
  • یاسمن مجیدی
  • چقدر دلم برای پست گذاشتنت تنگ شده بود

    پاسخ:
    حقیقتش دیگه دستم نمی‌رفت بنویسم.الان هم نمیدونم ادامه بدم یا نه
  • عکاس باشی
  • حتما همینطوره

    آدمای خوب همیشه خوب تر میشن

    پاسخ:
    کاش همینطور‌ باشه
  • عکاس باشی
  • یه تجربه‌ی شخصی

    بعضی از مراحل زندگی هست که بعد از سپری شدنش

    دیگه نمیتونی از خودت انتظار داشته باشی همون آدم‌ قبلی باشی

    شاید مسخره به نظر بیاد، ولی همین کنکور هم یکی از اون اتفاقاس

    که چه بخوای چه نخوای، عوضت میکنه

    بعدش ورود به دانشگاه

    بعدش دوسال گذشته از دانشگاه

    بعدش چهارسال گذشته از دانشگاه

    و‌...

    پاسخ:
    تغییر رو می‌پذیرم؛امیدوارم به آدم بهتری تبدیل بشم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی