ته دیگ سیب زمینی

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

کمی دلتنگ ما باش

کمی بیا به فکر ما باش.به ما فکر کن که حتی عامه پسند هم نبودیم.ما شیرینی نارگیلی های ته ویترین شیرینی فروشی ها بودیم که مغازه دار هم خجالت می کشید از فروختن ما.ما منتظر مرگ آدم ها بودیم که برویم سر مراسم خاکسپاری.به تمامی بستگان و خویشاوندان آن مرحوم تعارف شویم و با اکراه چند نفری دستشان به سمت ما بیاید.بله؛درست مثل شیرینی های نارگیلی مردم به وقت غصه و اشک سراغمان می آیند.ما آرامشان می کنیم که دوباه خنده شان را ببینیم ولی به وقت شادی و جیغ بنفش آنها می رفتند تا با شیرینی خامه ای هایشان بخندند.دوباره و دوباره ما که بی کس و تنها ته ویترین دنیا داشتیم فروش رفتن ناپلئونی ها و رولتی ها و عسلی ها را می دیدیم خودمان را گول زدیم که:ابن یکی با بقیه فرق داره!د میگم بت فرق داره حتما.این میمونه.بامون میخنده...

یک روز تو برمیگردی که دوباره برای همیشه پیش ما بمانی.این فردای همان روزی ست که ما از ته ویترین کوچ کرده ایم.ما رفته ایم به سطل آشغال دنیا.به سرزمینی که همۀ فراموش شده ها جمع می شوند دور هم و همه را به جز خودشان فراموش می کنند.ما پادشاهی شیرینی نارگیلی خواهیم داشت.ما عام و خاص نپسند ها.ما لعنت شده ها.ما طلسم شده ها...تو هیچ وقت نمی توانی ما را پیدا کنی مگر اینکه خودت فراموش شوی.

بیا و به فکر ما باش قبل از اینکه کوچ کنیم.حداقل می توانیم بگوییم میان آن سرزمین های سرد کسی دست هایمان را با یک کاسۀ سوپ گرم کرد.ما را با همین دیوانه بازی هایمان دوست داشته باش.با همین بستنی و هات چیپس خوردن هامان.ما را به خاطر داشته باش وقتی شب ها نور ماه می افتد روی صورتت و بی خواب می شوی.به یاد ما باش وقتی ظهر های تابستان آفتاب می خورد وسط کله ات و نمی دانی کدام خری این موقع از روز بیرون می رود.ما دیوانه های چرک فراموش شدۀ تیمارستان هستیم.دیوانه شو و به ملاقاتمان بیا.قول می دهیم باد نکنیم روی دستت.قاطی شیرینی های میوه ای می شویم و میرویم.